ادامه راه خون شهدای کازرون
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
تبلیغات
شهدای کازرون
ارتباط با مدیر
نام :
ایمیل:
موضوع:
پیغام :
نویسندگان وبگاه
آرشیو مطالب
دیگر امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 103
بازدید هفته : 114
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 76289
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

ابزار های وب مذهبی رایگان شهدای کازرون


ابزار مذهبی وبلاگ شهدای کازرون
شهدای کازرون مرجع قالب های مذهبی رایگان توضیح توضیح توضیح توضیح
محل تبلیغات شما
خاطرات یک بانوی امدادگر
نویسنده نادرمنتظرالمهدی در شنبه 10 تير 1391 |

یکی بانوی امدادگر و رزمنده دفاع‌مقدس از روزهای مقاومت خرمشهر و تلاشش برای حضور در عملیات بیت‌المقدس سخن گفت.

«افسانه قاضی‌زاده» که در روزهای مقاومت خرمشهر و همگام با دیگر رزمندگان جنگیده است،در گفت‌وگو با ایسنا،می‌گوید: من اصالتا خرمشهری هستم. زمانی که عراق قصد اشغال خرمشهر را داشت به همراه همسرم از شهر دفاع کردم. در آن دوره حساس 35 یا 45 روزه مقاومت خرمشهر برای کمک به مجروحان به بیمارستان «مصدق» رفتم. همسرم نیز در همان روزهای آغازین پایش مجروح شد و آن را قطع کردند.

بیمارستان «مصدق» اصلا گنجایش حجم مجروحان را نداشت بنابراین تصمیم گرفتیم تا قسمت شبستان مسجد جامع خرمشهر را برای رسیدگی به مجروحیت بانوان اختصاص دهیم اما باز هم جوابگو ی مجروحان نبود. به بیمارستان «طالقانی» آبادان رفتم آنجا نیز اوضاعش مشابه بیمارستان «مصدق» و مملو از جمعیت بود به گونه‌ای که چهار اتاق عمل این بیمارستان جوابگوی مجروحان نبود و در قسمت «ریکاوری» یا بخش‌های دیگر بیمارستان به مجروحان رسیدگی می‌کردند.

شلوغی باعث شده بود که حتی نظافت‌چی‌ها نیز نتوانند به درستی کارشان را انجام دهند. با اینکه دوره‌های امدادگری را گذرانده بودم اما در آن شرایط باید به نظافت اتاق‌ها رسیدگی می‌کردم. یادم می‌آید زمانی که برای اولین بار به اتاق عمل رفته بودم یکی از جراحان گفت:«اعضای قطع شده مجروحان را از اتاق جمع‌آوری کن» و من چند دست و پای قطع شده را از زیر تخت برداشتم و داخل پارچه‌ای سفید رنگ قرار دادم و سپس آن‌ها را به سردخانه بردم. تا به حال چنین چیزهایی را ندیده بودم . در ابتدا تحمل دیدن مجروحان با آن اوضاع بسیار ناگوار را نداشتم و برایم سخت بود اما رفته‌رفته به آن عادت کردم.

بعد از اجرای عملیات «ثامن‌الائمه» که منجر به شکست «حصر» آبادان شد. طرح‌ریزی‌ها برای عملیات «بیت‌المقدس» صورت گرفت. هر یک از نیروهای نظامی برای اجرای این عملیات مسئولیتی را بر عهده داشتند. ما نیز در بیمارستان «طالقانی» که نزدیک ترین بیمارستان به خرمشهر بود تصمیم گرفتیم که آن را دوباره بازسازی کنیم چرا که در درگیری‌های قبلی بنای این ساختمان آسیب‌ دیده بود. بنابراین دیوارهایش را مرمت کردیم. نظافت اتاق‌ها، مرتب کردن تخت‌ها و ضدعفونی کردن تجهیزات را هم انجام دادیم.

چند روز به آغاز «عملیات بیت‌المقدس» مانده بود. از آنجایی که در ماه‌های آخر بارداری به سر می‌بردم برای زایمان به تهران آمدم. می‌خواستم به هر صورت که شده در این عملیات نقشی را ایفا کنم. اما پزشک‌ام اجازه نداد و همسرم نیز با حضور من مخالفت کرد. بسیار ناراحت بودم چرا که ماه‌ها لحظه‌شماری می‌کردم که در زمان آزادسازی خرمشهر در منطقه باشم اما نشد.

در بیمارستان بودم که اعلام کردند خرمشهر آزاد شد.مرتب با دوستانم در خرمشهر تماس می‌گرفتم و همانند دیگر مردم تهران نیز من به خیابان آمدم تا در جشن آزادسازی خرمشهر شرکت کنم.

شهدای کازرون

برچسب‌ها: خاطرات یک بانوی امدادگر, ادامه راه خون, شهدای, کازرون, منتظر,
لینک دوستان ما
» وب سایت دینی باشگاه صاحب الزمان
» شهداشرمنده ایم
» عنوان لینک

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان راه خون شهدای کازرون و آدرس shk.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





درباره وبگاه

به وبلاگ ادامه راه خون شهدای کازرون خوش آمدید
موضوعات وبگاه
برچسب ها
طراح قالب
شهدای کازرون
.: طراحی و کدنویسی قالب : شهدای کازرون :.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد.کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...